ر کتاب غیبت شیخ طوسی از على بن عائذ رازى و او از حسن بن وجناء نصیبى و او از ابو نعیم محمد بن احمد انصارى نقل می کنند که گفت: در مکه معظمه جنب مستجار» 1» حضور داشتم و عده اى در حدود سى مرد هم بودند، در میان آنها جز محمد بن قاسم علوى با اخلاص نبود، روز ششم ذى الحجه سال 293 در اثناى اینکه بدین گونه اجتماع داشتیم، ناگاه دیدیم جوانى که دو حوله احرام پوشیده و نعلین خود را در دست گرفته بنزد ما آمد.
وقتى او را دیدیم طورى تحت تأثیر مهابت وى قرار گرفتیم که همه براى او برخاستیم. او بما سلام کرد و در وسط جمع ما نشست و ما نیز در اطراف وى نشستیم. آنگاه بسمت راست و چپ خود نگریست و سپس گفت: آیا می دانید حضرت ابا عبد اللَّه در دعاى الحاح چه می گفت؟ گفتیم: چه می فرمود؟ گفت: می فرمود:
ادامه مطلب
درباره این سایت